-
بازی وبلاگی صمیم پروداکت
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 19:55
(((حداقل ۵ رفتار که طی زمان تونستین عوضش کنین و ۵ تجربه که بدست آوردنش خیلی هم اسون نبود براتون)) بعععععله فرزندانم. ازاونجایی که بالاخره من چن تا لباس بیشتر از شما پوشیدم ...نه ببخشید پاره کردم(مواظب باش اگه شوشو بفهمه لباساشو پاره کردم دخل هممونو میاره)خلاصه به همون دلیلی که گفتم صمیم جان منو به این بازی که شرح...
-
سوئیتی همه چیز را میداند.
چهارشنبه 9 آبانماه سال 1386 00:33
سلام. چه خبر؟ همگی خوبید. خب خدا رو شکر. شانس که نیس که .پریروز بعد از کلی التماس به شوشو و خالی کردن وقت وخلاصه کلی دردسر ساعت ۶ رفتم مطب دکترم تا بینیمو یه چک بکنه و اگه لازمه دیگه چسبشو برداره تا من یه نفس راحت بکشم. .خلاصه که از ساعت ۶ منشیه دکتر گفت دکتر رفته مادرشو ببره دکتر! و به زودی بر میگرده .منم همینطوری...
-
شرمندگی
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 18:26
.... ....... .. .......................... اینا همش خجالت بود .از چی؟ دیگه گفتن نداره.واقعا نمیدونم چی باید بگم.فقط از همه ی کسانی که میومدن و نا امید برمیگشتن معذرت میخوام که این مدت نبودم. ... خوب حالا دیگه کمی سبکتر شدم. تو این مدتی که نبودم خیلی اتفاقا افتاده .نمیدونم از کجا شروع کنم. قسمت اول: اهان اول راجع به...
-
...
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 17:21
میخوام یه کاری بکنم .واسم دعا کنید. . . . . . وقتی کردم میام بهتون میگم.الان نمیشه. در ضمن دوباره دارم اون کلاس لاغری رو میرم.کلی حال میکنیم خلاصه.میخواستم واسه اموزشی شنا ثبت نام کنم گفتن تا بعد از ماه رمضون دیگه ثبت نام ندارن.اخه من نمیدونم ماه رمضون چه ربطی به استخر داره اخه.اینا نمیدونن وقتی من میخوام یه کاری بکنم...
-
یه اپ گنده
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 14:10
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ... اخ...
-
بعد از یه مدت طولانی
جمعه 8 تیرماه سال 1386 01:43
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام. چطورید؟ من اومدم. یه عالمه حرف دارم واسه گفتن. نمیدونم از کجا شروع کنم.اول بگم که بنده الان ۵۹ کیلو میباشم. خیلی حال میده .وقتی صبح پاشی بری رو ترازو و ببینی که گشنگی کشیدنات یه نتیجه ای داشته. ولی هنوز مونده تا انجلینا جولی بشم .هنوز ۵ کیلوی ناقابل مونده. هر...
-
ورود اقایان ممنوع
شنبه 26 خردادماه سال 1386 10:53
/این پست کاملا زنونه اس/ سلام . خیلی وقته اپ نکردم .اصلا حسش نیست. فقط دوس دارم بیام وبلاگای بقیه رو بخونم.با این حال دیدم اگه نیام خیلی عقب میوفتم.الان یه لیست گذاشتم جلوم از جریاناتی که اتفاق افتاده و میخوام تعریف کنم.اینطوری...تولد...انستیتو لاغری....از شیر گرفتن نی نی....بازیه اگه یه ابر داشتم چیکار میکردم که مریم...
-
نی نی
دوشنبه 21 خردادماه سال 1386 13:43
امروز نمیخواستم اپ کنم. ولی نی نی اینقد شیرین کاری کرد که حیفم اومد ننویسم. همین چن دقیقه پیش داشتم وب گردی میکردم و اتفاقا داشتم وبلاگ یادداشتهایی برای پسرم ایلیا رو میخوندم وکلی رفته بودم تو حس که یهو دیدم پنجره هایی که باز کرده بودم دارن یکی یکی از رو صفحه کامپیوتر ناپدید میشن.من اینطوری .یهو نیگا کردم دیدم نی نی...
-
همینطوری الکی
یکشنبه 20 خردادماه سال 1386 14:30
سلااااااااام.چطورید خیلی وقته اپ نکردم. یعنی میدونید چیه این مدت هر وقت میومدم اپ کنم اول میرفتم سراغ لینکدونیم یه سر همه رو زیرو رو میکردم.بعد دیگه حالم خوب میشد میرفتم .واسه همین دیگه به اپ کردن نمیرسیدم. امروز فک کردم پس من این وبلاگو واسه چی درست کردم.من که اینقد ...گشادم که نمیتونم چن کلمه تو وبلاگم بنویسم بهتره...
-
نترسیا
سهشنبه 15 خردادماه سال 1386 15:39
به جای اینکه اینجا وایسی بروبر منو نیگا کنی اینو بخون.من که وقتی خوندمش نزدیک بود گریه ام بگیره.موهای تنم سیخ شده بود .خیلی هم ترسیده بودم .کلا بعدش خیلی حالم گرفته بود .نمیدونم چرا البته من وقتی داشتم اونو میخوندم داشتم اینو هم با صدای بلند گوش میکردم. حالا میترسم شب بشه من یهو این شکلی بشم.شایدم تا حالا میشدم ولی...
-
بدون شرح
شنبه 12 خردادماه سال 1386 13:32
سلام به همگی. قضیه تولدو بعدا تعریف میکنم. فعلا این گفتگوی تلفنی رو داشته باشید. /نقطه های بعد از اسم رو دو نقطه فرض کنید مثل این حسن. این نقطه هه دو نقطه اس.من شیفتم کار نمیکنه نمیتونم دو نقطه بزنم / /زنگ تلفن/ سوئیتی.الو -.... سوئیتی.الو -.... سوئیتی.الو...الووووووووووووووووووووووووووووووو شوشو.الو سلام سوئیتی. سلام...
-
تمرین اپلود
دوشنبه 7 خردادماه سال 1386 15:20
سلام.هر کی گفت این عکس کیه خوب این نی نیه دیگه.حالا هر کی گفت این یکی کیه هیشکی نیست.کی گفت این منم .نخیر من نیستم. فقط همینطوری جو گیر شده بودم اینو کشیدم.گذاشتم اینجا.خیلیم خوشگل کشیدم . تازه امروز فهمیدم که زن پسر عموی شوشو هم متولد خرداده.به همین مناسبت این پست رو به همه متولدین خرداد تقدیم میکنم. متولد خرداد...
-
به خیر گذشت
جمعه 4 خردادماه سال 1386 13:27
سلام. از هم عزیزانی که در مورد پست قبلی راهنماییم کردن ممنونم . بالا خره دیروزبعد از کلی اینور و اونور رفتن تو یه مغازه دوباره بعد ازاینکه همه اجناس مغازه رو زیر و رو کردم دیگه وقتی که اقای فروشنده اینطوری شده بود و شوشو اینطوری و نی نی هم دقیقا اینطوری /حالا فهمیدید شکلک دوم و سوم اقای فروشنده واسه چی بود/ دیگه خلاصه...
-
درخواست کمک سوئیتی
پنجشنبه 3 خردادماه سال 1386 02:38
امروز به این نتیجه رسیدم که خرداد چه ماه پرباریه ۳ خرداد تولد خواهر زاده شوشو ء ،۶ خرداد تولد صمیمی ترین دوست دانشگاهیمه و همینطور تولد پسر خاله شوشو، تازه نی نی یکی از دوستامم قراره تو خرداد دنیا بیاد ،از همه اینا که بگذریم تولد بنده مهربان هم ۱۰ خرداده که از همینجا پیشا پیش تولدم رو به همه شما تبریک عرض میکنم. .حالا...
-
سوئیتی غمگین
سهشنبه 1 خردادماه سال 1386 16:12
حالا یعنی چون من هنوز سر کار نرفتم امروز روز من نیست . هیچ کس حتی شوشو هم این روز رو بهم تبریک نگفت واسه همین خودم به خودم تبریک میگم که زیادم سرخورده نشم سلام خودم. روزت مبارک روزم مبااااااارررررک
-
یه روز خوب
یکشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1386 00:48
سلام.به خونه جدید من خوش اومدید . تو پست بعدی بیشتر براتون توضیح میدم. الان باید برم. فعلا قربون همتون . بای
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 18:42
سلام . خیلی دیر کردم میدونم. تازه الانم که تونستم بیام واسه اینه که نی نی خوابه و شوشو هم داره پلی استیشن بازی میکنه .و تا نباخته من فرصت دارم که بنویسم.از اتفاقات این چند روز که نمیخوام بنویسم چون همشون مثل هم بودن و تکراری. داشتم وبگردی میکردم که به وبلاگ شب یلدا یا یه همچین چیزی برخوردم( حالا باز نیگا میکنم ،لینکشو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 18:41
بالاخره با هزار زحمت و دردسر آپ کردم . آخه چند روز بود که به لطف حافظه شوشوی عزیز قبض تلفن پرداخت نشده بود و تلفن یکطرفه بود .دهن من یکی که سرویس شد از بس این چند روز به شوشو یادآوری کردم که برو قبض رو پرداخت کن بابا من کامی ندارم آخه.ملت منتظرن من آپ کنم خلاصه امروز دیگه به پاش افتادم تا بعد از ۸۲۱۸۶۵۶۴۳۵۸۵۲ بار تلفن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 18:40
امروز بعد از کلی این پا اون پا کردن بالاخره تصمیم گرفتم برم کارت سوخت ماشینو بگیرم .البته یه بار آقای پستچی اونو آورده بود در خونه مامان شوشو اینا (چون شوشو از اول آدرس خونه مامانش اینا رو به اداره پست داده بود) ولی خوب چون مدارک ماشین اونجا نبود پستچی کارت رو بهشون تحویل نداده بود، و البته به عقیده شوشو نباید هم...